فقط عشق به او.... اگر یادتان بود و باران گرفت، دعایی به حال بیابان کنید..... یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : اشناست
رفته بودم سر حوض یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده : اشناست
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی ناخوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود از میان جمع شاگردان یکیبرخاست همیشه نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند و او پرسید : اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود آیا یک با یک برابر بود؟ سکوت مدهشی بود و سوالی سخت معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود و او با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟ اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنکه صورت نقره گون ، چون قرص مه میداشت بالا بود وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟ اگر یک فرد انسان واحد یک بود این تساوی زیر و رو می شد حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟ یا چهکس دیوار چینها را بنا میکرد؟ یک اگر با یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم میگشت؟ یا که زیر ضربه شلاق له میگشت؟ یک اگر با یک برابر بود پس چهکس آزادگان را در قفس میکرد؟ معلم نالهآسا گفت:
بچهها در جزوههای خویش بنویسید: یک با یک برابر نیست... یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : اشناست
و عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ، بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ، بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ، بعد از چند سال به همسایه ای ... اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ! یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 21:22 :: نويسنده : اشناست
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ، یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : اشناست
مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها نگاه می کرد، هنگام ورود ، دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : اشناست
گفتم خدایا از همه دلگیرم یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : اشناست
و اي اشك! عصاره ی وجودي.تو آتشفشان قلب سوزاني كه مي جوشي و مي سوزي و در ديدگاه انسان به عالم وجود قدم ميگذاري. اي اشك ! اي انيس شبهاي تار من، اي آنكه در اوج صعود به سوي معراج مرا همراهي كردي، اي آنكه در سخت ترين دردها و كشنده ترين غم ها قلب مجروحم را تسكين بخشيده اي، اي آنكه وجودم را تطهير كردي و مثل طفلي معصوم از گناهان پاكم نمودي، اي آنكه مرا ذوب كردي و كيميای صفت وجود خاكيم را به خدا رساندي، اي آنكه مرا نيست كردي از خود خواهي و خودبيني نجاتم دادي مرا به مرحله فنا رساندي كه جز خدا نبينم و جز خدا نگويم و جز خدا نخواهم. ای اشک مقدس! سلام خالصانه ی مرا بپذیر. "شهید دکتر مصطفی چمران"
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 15:55 :: نويسنده : اشناست
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : اشناست
آموختی به من که هرگز برای خواستن آنچه دلم می خواهد با تعصب به خدا اصرار نکنم چون جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : اشناست
خدا قول نداده آسمون همیشه آبی باشه و باغها پوشیده از گل ، آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |